بخش 122

چون حکیمک اعتقادی کرده است

کاسه بیضه.زمین چون زرده است

 

مانند ان حکیمک اعتقادی بوده است که اسمان تخم مرغ است و زرده ان چون زمین

توضیح...

اشخاصی مانند بطلیموس و اعوان بودند که چنین اعتقادی داشتند

 

**********************************

گفت سایل چون بماند این خاکدان

 در میان این محیط آسمان

 

سوال کننده ای گفت..

این زمین چگونه در میان اسمان که محیط بر وی است بمانده است؟

 

*********************************

همچو قندیلی معلق در هوا

 نه باسفل می‌رود نه بر علا

 

سبب اینکه زمین مانند یک قندیل معلق است چیست؟ و چنان منظم که نه به پایین سقوط میکند و نه بطور بالا ارتفاع گیرد

توضیح....

این امر یک اعتقاد قدیمی است که شرح ان خارج از حوصله این بحث است زیرا بزرگانی که شرح انجمن را زیر نظر دارند قایل به تخلیص هستند تا عامه پسند و‌مورد استفاده هر قشری باشد

 

 

ا

 

****************************

آن حکیمش گفت کز جذب سما

 از جهات شش بماند اندر هوا

 

حکیم در جواب گفت...

اسمان جاذب زمین از شش جهت هست لذا علت اویزان بودن زمین همین امر هست

 

******************************

چون ز مغناطیس قبهٔ ریخته

 درمیان ماند آهنی آویخته

 

مثلا....اسمان گنبدی شکل است و خاصیت مغناطیسی دارد و اهنی در میان موجود است

 

***************************

آن دگر گفت آسمان با صفا

 کی کشد در خود زمین تیره را

 

حکیمی دیگر عنوان نمود این اسمان پاک و باصفا چه وقت زمین ظلمانی را در خویش میکشد؟ در حقیقت امکان پذیر نیست

 

*******************************************

آن دگر گفت آسمان با صفا

 کی کشد در خود زمین تیره را

 

حکیمی دیگر معتقد است که این اسمان پاک و باصفا هرگز زمین تیره را در خود نخواهد کشید

 

*******************************

بلک دفعش می‌کند از شش جهات

 زان بماند اندر میان عاصفات

 

نه تنها جاذب زمین نیست بلکه از شش جهات دافع ان است و دلیل ان نیز وجود تندبادهای موجود در زمین است که ان را محاصره نموده.

 

*************************************

پس ز دفع خاطر اهل کمال

 جان فرعونان بماند اندر ضلال

 

حال با تفهیم این تمثیل که اسمان زمین را از شش جهت مساوی دفع میکند یقینا کار اولیا نیز مانند اسمان دفع و رد فرعونان گمراه از تمام جهات است

 

*************************************

پس ز دفع این جهان و آن جهان

 مانده‌اند این بی‌رهان بی این و آن

 

لذا با عنایت به قانون دفع نتیجتا گمراهان رانده شده از هر دو جهانند و به سر منزل مقصود نمیرسند

مسایل السلوک

مصداق ایه شریفه ( خسرالدنیا و الاخره....)

بعضی خاسر در دنیا و اخرت هستند و این بزرگترین خسارت است

 

********************************

سر کشی از بندگان ذوالجلال

 دان که دارند از وجود تو ملال

 

حال با عنایت به ابیات قبلی ای انسان اگر از مقربان الهی دوری نمایی یقینا به ملالت و افسردگی و نهایت ناامیدی گرفتار خواهی شد

 

****************************************

کهربا دارند چون پیدا کنند

 کاه هستی ترا شیدا کنند

 

مردان اسمانی نقش کهربا را دارند اگر در صورت ظاهر کردن ان روشن دلان را جذب خواهند نمود و وجود کاه مانند تو را دیوانه خویش سازند

 

***********************************

کهربای خویش چون پنهان کنند

 زود تسلیم ترا طغیان کنند

 

و دقیقا چنانچه ان نعمت بزرگ کهربایی خویش را پنهان نمایند زود تو را اسیر طغانگریها خواهند کرد

مسایل السلوک

جاذبه و دافعه مردان الهی نعمتی است خدادادی....

که این مهم موجب جذب مریدان صاحب ضمیر پاک و دفع نااهلان و بی ادبان میشود

کتاب حاذبه و دافعه علی علیه السلام شهید مطهری برگرفته از همین اصل است

 

*************************************

آنچنان که مرتبهٔ حیوانیست

 کو اسیر و سغبهٔ انسانیست

 

درست تایید این نعمت عظیم در نهاد ادمی که مرتبه حیوانی وی گرفتار مقام تعالی یافته و والای ادمی است

 

***********************************

مرتبهٔ انسان به دست اولیا

 سغبه چون حیوان شناسش ای کیا

 

حال با قیاس مفهوم فرمایش بیت قبلی مولانا ایشان نتیجه میگیرند که مقام مرید بدست اولیا الله شبیه حایگاه مرتبه حیوانی است

مسایل السلوک

یعنی همانطور که حیوانیت در برابر واقعیت انسانیت خوار و زبون است .واقعیت انسانیت در مقابل حقیقت انسانیت که همان مقام کاملین است خوار و زبون است

 

*************************************

بندهٔ خود خواند احمد در رشاد

 جمله عالم را بخوان قل یا عباد

 

زیرا حضرت فخر کاینات در مقام ارشاد امتان را عباد خطاب نمود

مسایل السلوک

مریدان تا مقام غلامی و اطاعت پذیری خویش را از انسان کامل به ثبوت نرسانند هرگز به حقیقت معنا نخواهند رسید

اطاعت از کاملین اطاعت از حق است زیرا انان تابع فرمان رب خویش به وحی و الهام هستند لذا تبعییت از ایشان همان اطاعت الهی است

اطیعواالله و اطیعو الرسول و الوالامر منکم

 

********************************

عقل تو همچون شتربان تو شتر

 می‌کشاند هر طرف در حکم مر

 

عقل در نهاد مانند شتربان است و تو نقش شتر را داری و او را تو را مطابق امر خویش هدایت میکند حتی برای اوامری که تلخ است

مسایل السلوک

منظور از شتر جسم ادمی است و عقل او شتربان زیرا جسم مطیع فرمان عقل است و مولانا با عنایت به ابیات قبلی عوام را به گله های شتر تشبیه نموده و‌کاملین را به چوپانان این جمع

 

***********************************

عقل عقلند اولیا و عقلها

 بر مثال اشتران تا انتها

 

مردان اسمانی عقل .عقل هستند و مابقی عقول مانند شتران.که ناچارا تابع عقل کل میباشند

 

********************************

اندریشان بنگر آخر ز اعتبار

 یک قلاووزست جان صد هزار

 

اگر با دیده عقلانی و اعتباری به نقش اولیا نگاه کنی به این حقیقت خواهی رسید که انان صدهزار جان ناقص را پیشوا هستند و وظیفه هدایت انان بر عهده مقربان است

مسایل السلوک

حکیمی فرمود از صدها هزار تن یکی مقرب و‌مابقی بنام او مقربند و در واقع اولیاالله خود پیش قراوال انسانیت هستند و ارادتمندان انان بنام او مدعی قرب هستند

و انان با سعه صدر و بزرگی مدارا می نمایند حتی در عصر پیامبر کسانی بودند که بخاطر سواستفاده از ذات او تصنعی در گوش پیغمبر خصوصی نجوا میکردند تا خویش را محرم و مقرب حضرت نشان دهند و چون سید انان را افشا نمیکردند این جاهلان میگفتند پیامبر فقط ( اذن ) هست و خدای مهربان فرمود گوش بودن او به نفع شماست اگر حقیقت نیات شما را برملا سازد انگاه ابروی برایتان نخواهد ماند

 

******************************

چه قلاووز و چه اشتربان بیاب

 دیده‌ای کان دیده بیند آفتاب

 

اصلا این تمثیل قلاوز و اشتربان چیه؟ باید چشمی را جستجو کنیم تا افتاب حقیقی ذات اولیا را توان دیدن داشته باشد

 

******************************

یک جهان در شب بمانده میخ‌دوز

 منتظر موقوف خورشیدست و روز

 

حال هستی بدان ماند که در ظلمت شب مانند گیر افتاده است و انتظار خورشید را میکشد

مسایل السلوک

مولانا که خود نعمت وجود شمس تبریز را در تعالی خویش با تمام وجود حس نموده است تنها راه نجات جهانیان را تمسک جستن به شمس های هر دوره میداند تا ناقصین در پرتو هدایت و رهبری انان به حلاوت ایمان برسند

پیامبر فرمودند

هر صد سال در وادی معنا مجددی مبعوث میگردد تا شریعت و حقیقت را به منصه ظهور رساند

 

******************************

اینت خورشیدی نهان در ذره‌ای

 شیر نر در پوستین بره‌ای

 

اولیا خورشیدی هستند که در ذرات خاکی ادمی مستور شده اند در واقع شیر نری هستند که در پوستین بره ای در جامعه زندگی میکنند

مسایل السلوک

جاهلان همیشه به ظاهر مردان اسمانی و‌ملکوتی قضاوت نموده اند در قران هست که مشرکین میگفتند محمد علیه السلام انسانی است مثل ما که هیچ برتری بر ما ندارد و هدف کسب قدرت است

 

******************************

اینت دریایی نهان در زیر کاه

 پا برین که هین منه با اشتباه

 

اولیا مانند دریایی عظیم هستند که در زیر خار و خاشاک پنهان شده اند

لذا بهتر است پا خویش را بر روی کاه نذاری که اشتباه بزرگی مرتکب خواهی شد

مسایل السلوک

ازار مقربان موجب خشم حق است خدای مهربان در خصوص خشم دوستانش بینهایت غیرتمند است و همین کافی که بخاطر دعای نوح کل کره خاکی را غرق اب نمود و قران پر است از این ادله در عدم نافرمانی برگزیدگان و نهایتا خشم خدای قهار

 

*****************************

اشتباهی و گمانی را درون

 رحمت حقست بهر رهنمون

 

اشتباهات و لغزشهای ادمی بنوعی لطف خداست اگر موجب تنبیه و بیداری گردد

مسایل السلوک

خداوند در قران کریم میفرماید

نبلوکم بالشر و الخیر

لذا ازمون به شر و بدی نیز میتواند موجب تعالی گردد و گاها تنها راه بازگشت ادمی همان باشد

 

*********************************

هر پیمبر فرد آمد در جهان

 فرد بود آن رهنمایش در نهان

 

هر پیامبر در عصر خویش ظاهر امر تنها بود ولی در حقیقت صد جهان حاملش بود بدین معنی که کاملین جامع جمیع مراتب عالم وجودند

 

******************************

عالک کبری بقدرت سحر کرد

 کرد خود را در کهین نقشی نورد

 

او جهان اکبر را تصرف نموده بود گر چه خویش را کوچک و مانند نوع انسان عادی نشان میداد

مسایل السلوک

مقربان ظاهرا خویش را هم طراز و برابر همه مخلوق نشان میدهند( انا بشر مثلکم یوحی) اما در یوحی امر خیلی اسرار نهفته است

 

**************************************

ابلهانش فرد دیدند و ضعیف

 کی ضعیفست آن که با شه شد حریف

 

اما جاهلان جامعه انبیا را تنها و ناتوان و ضعیف در تخییل خویش داشتند اما ذاتی که با ذات حقیقی در ارتباط باشد کوچک نیست

 

**********************************

ابلهان گفتند مردی بیش نیست

 وای آنکو عاقبت‌اندیش نیست

 

جاهلان و‌ناقصان معتقد به انسانی معمولی و عدم برتری انان در بین انسانها بودند و هستند

افسوس بر حال کسی که نهایت و عاقبت امر را نبیند

پایان بخش ۱۲۲

بیت ۲۵۰۸



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395برچسب:انجمن,ادبی,مولانا,سنگان,مثنوی,معنوی,استاد,یاربی, | 20:19 | نويسنده : مولانا سنگان |